کد مطلب:152192 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:182

فلج شدن ساعت ساز تبریزی به خاطر خوردن کبوترهای حرم امام حسین
حاج میرزا اسماعیل پسر حاج میرزا لطفعلی تبریزی فرمود: یكی از رفقای اهل تبریز - برادر مشهدی حسین ساعت ساز تبریزی - كه در صحن و سرای حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام بود و در یكی از حجرات آن ساعت سازی می كرد و از اعتبار خوبی هم در این باب برخوردار بود، به طور اتفاقی به فلج مبتلا شد و مدتی هم معالجه كرد، ولی نتیجه ای نگرفت و پس از آن دیگر به دكترهای مراجعه نكرد و از عافیت مایوس گردید. مردم او را سرزنش كردند كه چرا معالجه نمی كنی؟ با اینكه این مرض قابل معالجه است و امید بهبودی هست.

وی گفت: من از شفا مأیوسم. وقتی سبب یأس را پرسیدند، گفت: من در این حجره ساعت سازی می كردم و این كبوترها خیلی به حجره می آمدند و اسباب و اثاثیه ی مرا می شكستند و مرا اذیت می كردند. یك روز با خود فكر كردم كه این كبوترها بدون صاحب و صحرایی هستند و صید كردن آنها جایز است. بنابراین هر روز یك جفت


از آنها را می گرفتم و با عیال و اهل بیتم می خوردیم.

این كار دو سود داشت. یكی اینكه گوشت رایگان می خوردیم و دوم اینكه اذیت آنها كمتر می شد. پس دامی برای آنها پهن كرده بودم و آنها را صید می كردم. مدتها از این كار گذشت تا اینكه یك شب در عالم خواب حضرت سیدالشهداء علیه السلام را زیارت نمودم و ایشان با ناراحتی به من نگاه كردند و فرمودند: این كبوترها از تو شكایت دارند، آنها را اذیت مكن!

وقتی این سخن را شنیدم، ترسیدم و هراسان از خواب برخواستم و از كرده ی خود پشیمان و تائب گردیدم و مدتی این كار را رها كردم. تا آنكه نفس بار دیگر مرا اغوا نمود و با خود گفتم كه به خواب اعتباری نیست و صید این كبوتران شرعا جایز است و باز شروع به صید كبوترها نمودم و آنها را می خوردیم، تا آنكه باز یك شب، حضرت سیدالشهداء علیه السلام را در خواب دیدم كه تندتر از دفعه ی قبل به من نظر كردند و فرمودند: این كبوترها به من پناه آورده اند! مگر نگفتم آنها را اذیت مكن و الا تو را اذیت می كنم؟ باز ترسان و هراسان از خواب بیدار شدم و نادم و تائب گشتم.

دوباره پس از مدتی باز نفس اماره در مقام وسوسه برآمد كه این عتاب، در خواب بوده است و معلوم نیست صحیح باشد و ما هم مجاورین خانه ی آن حضرت علیه السلام هستیم و پناه به او آورده ایم و چطور می شود كه كبوتر صحرایی را از ما منع نمایند و ما را به جهت آنها اذیت كنند! باز به عمل سابق برگشتیم، دامی گذاشتم و دوباره مشغول صید شدم و پس از آن پس ناخوشی عارضم شد، كه جزای آن كار زشت من است. [1] .



[1] كرامات الحسينية ج 2، ص 32 - دارالسلام عراقي ص 508.